عروسک سنگ صبور

Thursday, December 09, 2004

يك صدا مدام در ذهن من تكه تكه مي شد
و من بي پروا هزار هزار بار تكرار كردم
عشق عشق
عشق

نترسيدم از هجوم نگاههاي مبهم
و سرخ شدم ولو بي گناه

چرا كه هيچ نبود و ما همه تا بي نهايت تهي بوديم
و من به جاودانگي آن لحضه يكتا انديشيدم
كه نگاه من ناگهان با چيزي مبهم آميخت
بعد من پر شدم از يك عطش رخوتناك
و احساس بلوغ
و تمناي دستاني بزرگ
كه اعماق روحم را بكاود

اما هيچ چيز نبود
و من حيف شدم حيف

پدر مي گفت يك سيب لهيده تمام فضاي هستي را مسموم خواهد كرد
كدام باغبان مرا از سبد بيرون خواهد كشيد

من در پي يك نگاه يك كلام
تمام كوچه هاي اين خراب آباد را در نورديدم
و از تمام جويهاي پر زالوي اين مكاره بازار هزار هزار بار آب نوشيدم
و در پي يك لحضه بودن
تمام وجودم را تقديم كردم

اما هيچ چيز نبود

هيچ چيز جز قهقهه هايي تا بي نهايت آسمان
و لذاتي تا قعر زمين
و رعشه هايي رخوتناك
و نگاههايي سرخ
آغشته به يك احساس كاذب

و چشمان آن دخترك كه از من زيباتر بود‏،
و تمام بوسه ها را از آن خويش كرد

من به ققنوس مي انديشم
كه يك شب سوخت اما ترا ديد
و به عشق كه آلوده است اما هرگز پاك نشد
و من تمام اشكانم را براي غسل دادنش
پيش كش كردم

من لحضه لحضه بودنم را در پي آن
يگانه نگاه يگانه كلام
ويران كردم

كدام باغبان مرا از سبد بيرون خواهد كشيد

خيلي ها در وصف اينكه زندگي اين است يا آن است ندا سر دادند
اما آيا براستي كسي مي داند كه زندگي چيست؟
دلم براي تمامي آنچه كه از دست دادي و بازي كه بازنده از آن بيرون آمدي مي سوزد!


posted by عروسک سنگ صبور at 11:59 AM

2 Comments:

Tabassom jan mec az webloget ke har roz ghashangtar az
diroz mishe.fontesham kheili bahale.az koja yad gerefti:d!!
khoshbegzare.
Hani

2:19 PM  

Always God shows bad people in our life to save good person who will come to our life.
after all bad news there are a great surprise 4 you.

11:26 AM  

Post a Comment

<< Home