عروسک سنگ صبور
Thursday, March 16, 2006
im some where in life
تبسم كجايي؟
حوالي زندگي ولنگار پرسه مي زنم
از سايه ام مي گريزم تا مبادا او نيز آسيبم رساند
پوستم از هجوم غريبه و آشنا ترك برداشته
مرهم لازم نيست پوستم زيادي كلفت شده
ديگر گوشم از نصيحت خسته است
نصيحت دردي دوا نمي كند
تنها شايد تنهايي برزگ رخت خستگي را از تنم بدر كند
زمان همه چيز را مي شويد
شايد خستگي مرا نيز...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home