عروسک سنگ صبور

Monday, November 23, 2009

سوز و سرما

هم آغوشی تنم با باد سرد پاییزی
رخنه سوز خشک سرما تا عمق مغزم
سیلی نامرد هجوم ناگاه زمستان
همه باهم یاد آور آغوش گرم تو هستن که دیگر نیستی
اینک نرمه تنت زیرانداز گرمی است برای دیگری
عجب حکایتی است این زندگی


دختروی عزیرم کامنتت رو دیدم اما برام هیچ آدرس ایمیلی نزاشته بودی که بتونم باهات تماس بگیرم لطفا برام آدرستو بزار یا یه جای کامنت تو صفحه ات بهم بده تا من برات آدرسم رو بزارم
*



posted by عروسک سنگ صبور at 11:16 AM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home