عروسک سنگ صبور

Thursday, October 07, 2004

who knows what is goin on behind these says?

آن روز با تو بودم
امروز بي توام
آن روز كه با تو بودم-
بي تو بودم
امروز كه بي توام- با توام
6/6/68 حميد مصدق
يه موقعي وقتي اين شعرو مي خوندم با اينکه خيلي دوسش دارم نمي فهميدم يعني چي
اما حالا بعد از گذشتن از يه عالمه ماجرا مي تونم درکش کنم
کي ميدونه در پس اين لحظه ها چي منتظره ماست
زندگيمون درست مثل يه صفحه شطرنجه
اگه ما بازيگر قوي باشيم زندگي به کاممونه
اما هرچه قدر هم قوي باشيم کي تو دنيا قدر تر از خدا؟
!اما بد نيست يادمون باشه
حريف قدرش خوبه
حتي اگه ضعيفه باشه!
حالا ديگه هر چي بزرگتر مي شيم بيشتر مي فهميم که حالا بابامونم ديگهخيلي قوي نيست
ديگه مشکلاتمون با يه مشت نظريه يا حرف فلسفي حل نميشه
ديگه حتي گاهي وقتا خودمونم نمي تونيم به خودمون کمک کنيم
چون انقدر قاطي روز مره گي غرق شديم که صداي خودمونم يادمون رفته
ديگه مثل بچه گي ها با خودمون دردودل نمي کنيم
حالا شديم درست مثل رابرت که مي خواست بچه باشه
کي مي دونه پشت اين احظه ها چي منتظره ماست؟
اما يادمون باشه که همه ما وقتي با هميم ، تازه بي هميم
وقتي تنها شديم تازه توي همديگه نفوذ مي کنيم
درست مثل ردپاي خدا
وقتي که همه چي خوبه خدا با ماست و ما بدون اون
اما وقتي بالانس زندگي اينور اونور شد تازه ما مي شيم با خدا
پس يادمون باشه کاري نکنيم تا بهش بربخوره و اونم مارو يادش

I wish the hearts were in the face

?who knows what is going on behind thes days

posted by عروسک سنگ صبور at 9:43 AM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home