عروسک سنگ صبور

Sunday, May 08, 2005

یه کمی حرص خالی کردن

با اینکه هدف من از نوشتن تو این بلاگ اصلا راه انداختن انتقاد و سوزن زدن به این و اون نیست اما واقعا وقتی که داشتم امروز یه وبگردی برای خودم می کردم و نوشته های بقیه رو می خوندم ، به حرفهای مردم عامی و راننده تاکسی ها و زن و مردهای پیر فکر می کردم ، دلم برای خودمون سوخت!
مردمی که یه تاریخ و فرهنگ عظیم پشتشونه به کجا رسیدند که همه برای خودشون در همه جا و همه زمینه ای حتی زمینه هایی که هیچ تخصصی ندارند ، کارشناسند و نظر بیجا می دن اونوقت صاحب نظرها و آدمها آگاه کاملا عقب ایستادند و اجازه میدن که بقیه وجه اونا رو هم خراب کنند وقتی همه کارشناس سیاسی و اجتماعی هستند و معزلات پیچیده اجتماعی رو از دید خودشون حل می کن خوب معلومه وضع از این بهتر نیست
وقتی من به عنوان کسی که چهار سال روانشناسی خونده و داره برای فوق خودشو آماده می کنه می بینم بابا توی تلویزیون خودمون یه احمق رو به عنوان کارشناس می آرن که اطلاعات غلط به خورد مردم می ده که صد سال علم ردش کرده،هنوزم توی مدارس دارن از روشهایی منسوخی که جواب نداده استفاده می کنن،خوب دلم می سوزه.
وقتی لااقل کسایی که بینش روانشناختی دارند هنوز محدود به یه سری شعارند و نمی خوان به این باور برسن جامعه ما به چیزی فراتر از یه سری شعار و نظریه هایی قدیمی که غربی ها کاملا پوسوندنشون احتیاج دارند،وای به حال راننده تاکسی ای که بدون اینکه بدونه راجبه بهداشت روانی مردمی صحبت می کنه که بالای 65 درصد تحصیلکرده هاش از یه اختلال خاص روانی مثل دپرشن رنج می برن ، دیگه آدم چی بگه؟!!!وقتی مردم ما به جای کتاب روز خوندن فکر تغییر وسائل بورژوایی شون هستند همینه دیگه
فکر نکنیم که مسیح می آد یا حضرت مهدی با شمشیرش ما رو نجات می ده
نه انولین کسی که به ما می تونه کمک کنه خود ماییم که از خودمون هم دریغ می کنیم
کاش همه ما می دونستیم که سلامت روانی یا بهداشت روانی ما کالایی که اگر ارزون دادیمش رفته و دیگه دسترسی دوباره به اون کار خیلی خیلی سختیه!باور کنید که گاهی وقتا هم محاله .



posted by عروسک سنگ صبور at 10:45 AM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home