عروسک سنگ صبور
Wednesday, August 17, 2005
زندگی چیز عجیبی است!
گاهی که دلم برای خودم تنگ می شود
به پستوی کودکیم سرک می کشم
انگار تمام آدم بزرگهای دنیا
تنها ما̾من امنشان همین پستوی کودکیست
می روم گشتی در خاطرات می زنم
غبار روبی می کنم حتی آدمهای خاکستری را که با آنها بزرگ شدم
در آیینه جووانیم می نگرم که چه زود پیر شدیم
زیادی زندگی کردیم
زیاده قربانت خدایم
یاد آرمانهایم که می افتم
به پستوی نوجوانی می روم
چه شعارها که ندادیم چه آرزوها که نکردیم
رنگ آرزوها هم با گذشت زمان می گذرد
چیز عجیبی است این زمان که با آن همه چی بدست فراموشی می رود
چیز عجیبی است این زمان که گاهی ما را نیز با خود می برد
نمی دانم شاید بعدها که به پستوی جووانیم سرک کشم
باز با خود بگویم
زندگی چیز عجیبی است
زیاده قربانت خدایم...
0 Comments:
Post a Comment
<< Home