عروسک سنگ صبور
Tuesday, March 27, 2012
پرت شدم به گذشته ها
امروز خیلی اتفاقی یه نوت لیلا تو پلاس منو پرت کرد به گذشته های نه چندان دور. یه آهنگی به اسم انتقام از علی زارعی و خاطرات یک دوست خیلی صمیمی که الان نیست، نه اینکه نباشه اما انگار دوستی مون دیگه اون دوستی نیست. گذشت زمان آدما رو تغییر که نه، زیرورو میکنه اما تصویری که از اونا تو ذهنمون داریمو ثابت نگه می داره و هیچ چیز هیچ چیز دردناکتر از این تضاد بین تغییر اونا و ثبات خاطره هاشون نیس...خاطره خاطره است عوض که نمی شه
فاصله آدما از هم گاهی فقط به اندازه دراز کردن دستا شون برای گرفتن دست هم ، یه متاسفم ساده، یه دلم برات تنگ شده یا حتی اندازه یه تماس تلفنی ه...امامن این روزا به عمد دست روی دست گذاشتم برای ساختن فاصله
یه آدمایی، یه دوستی هایی هستن که تو مسیر زندگی به تو بر می خورن، به هزار و یک دلیل وقتی به خلوتت راهشون دادی و شدن جزئی از زندگیت، به هزار و یک دلیل اخلاقی و غیر اخلاقی هم یه روز می رن، اما قصه هیچ وقت تمام نمی شه... انگار یه نخ نامریی بین قلب توو اون آدما کشیده شده که اون آدمها رو برات مهم می کنه حتی وقتی که واقعن نیستن!!! پرت شدم به گذشته ها
فاصله آدما از هم گاهی فقط به اندازه دراز کردن دستا شون برای گرفتن دست هم ، یه متاسفم ساده، یه دلم برات تنگ شده یا حتی اندازه یه تماس تلفنی ه...امامن این روزا به عمد دست روی دست گذاشتم برای ساختن فاصله
یه آدمایی، یه دوستی هایی هستن که تو مسیر زندگی به تو بر می خورن، به هزار و یک دلیل وقتی به خلوتت راهشون دادی و شدن جزئی از زندگیت، به هزار و یک دلیل اخلاقی و غیر اخلاقی هم یه روز می رن، اما قصه هیچ وقت تمام نمی شه... انگار یه نخ نامریی بین قلب توو اون آدما کشیده شده که اون آدمها رو برات مهم می کنه حتی وقتی که واقعن نیستن!!! پرت شدم به گذشته ها
<< Home