عروسک سنگ صبور

Sunday, May 15, 2005

الو خدا


الووووووووووووو خدا جون اونجایی؟ هوی خدا هستی که جواب منو بدی؟ چه قدر باید منتظرت باشم تا با من همراه بشی؟ خدایا چقدر باید برای چیزی که می خوام دعا کنم دعا کنم دعا کنم و هر بارم تو دعامو برآورده نکنی و منم هی به خودم بگم خوب شاید اون چیزی که من الان دارم براش اصرار می کنم و می خوامش شاید برای من خوب نیست و صلاحی در کار خداست که بهم نمیدیش؟!!!
هوی خدا جونم مگه نه این که کار تو از همه چی این دنیا منظم تره، خوب بابا من دیگه از سن قانونیم هم گذشته مگه نه این که یه آدم عاقل و بالغ خودش مسئول اعمالشه خوب خدا جون پس چرا چیزی و که دوست دارم ومی خوامش رو فقط به این دلیل که به صلاحم نیست بهم نمی دی؟؟؟
خدا جون پس چرا می گی بنده من سرتو پیش هیچ کس غیر از من خم نکن هرچی که می خوای از من بخواه که من از رگ گردن به تو نزدیکترم؟؟؟
خدا چرا هربار که با هزار امید می آم در خونت در می زنم نیستی و باید پیغام بزارم باز آمدم تشریف نداشتید؟؟؟
می دونم که حکمت تو از هرچیزی بالاتره و تو از همه به احوال ما آگاه تر
اما کاش این فکر و هم می کردی که شاید این زمینی های کوچولو دلشون به همون بدها بیشتر خوش باشه!
کاش می دونستی که چقدر بیشتر از هرچیزی وقتی که صدات می زنیم و می زنیم و می زنیم
بیشتر و زودتر دوست داریم حست کنیم
کاش می دونستی که این مشکلات رو با اینکه خودمون می تونیم به یه طناب دار یا یه ریسمون محکم برای بالا رفتن تبدیل کنیم رو به جون تو که خدامونی دسوت نداریم!
اما با همه اینا خدایا هرچی تو بگی که تو خدایی و ما بنده!

posted by عروسک سنگ صبور at 12:27 PM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home