عروسک سنگ صبور
Monday, September 21, 2009
Dance with life
تب شهریور را نم بارون می شوید از روی شهرم تا بیاد بیاورم صبحگاهان نم نم بارون یاد آور هیبت البرز و رخ نمایی اش است تا بیاد آورم عشق هنوزم در رگ زندگی جاری است ،
عصرگاهان هم آغوشی بوی بارون و خاک زیر پوست شهر می دود و اندکی چاشنی بوی دل انگیز قهوه و یک موسیقی دلشین به آن هنوزم مرا با خود می برد به خاطرات دور و شب هنگام تند بارش بارون غم دلم می زداید تا بدانم هیچ غمی پایدار نیست.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home