عروسک سنگ صبور
Tuesday, August 17, 2010
شعر من شعر تو
گفتی تعریفم کن،
خندیم عین همیشه ،گفتم " و عشق جادویی اسن که دیر یا زود دست جادوگرش رو می شود"
تنهای ام را بخش به بخش ، حرف به حرف می فروشم خریداری؟
خندیدی گفتی برایت شعر می گویم در جواب برو بخوان،
شعرت این بود...
"و عشق جادویی است
که تو در تمام وجودت از آن خوب داری
تنهایی ات را به حراج مگذار
کجا بهتر از من است خریداری؟
تو جادوگری از آنسوی ابری
که می توانی خنده خدا را هم؛ در آری!!
شعرهای موازی ِ هم خسته ام کرده اند
تو بهترین بهانه برای گفتن شعرهای گلداری
من که شعر هایم همه از واژه عریانند
تو بگو بدانم درون جیب هایت چه داری
من سعر می گویم که همه را عاسق کنم
می شود خواهش کنم؟ نقطه های جا مانده را تو بگذاری؟"
3/4/89 آرش.ک
می دانی آدمیزاد است دیگر اشتباه می کند. عشق جادویی است که دیر یا زود دست جادوگرش رو می شود اما تنهایی ام را به هر کس نخواهم فروخت تا خریدارش پیدا شود.
<< Home