عروسک سنگ صبور

Sunday, August 15, 2010

سقفی برای دو نفر

می دانی رفیق، تو هنوزم مستاجر قدیمی خاطراتم هستی
باور کن دیگر هیچ شوق عاشقی به سر ندارم،هیچ
اگر می دوم تنها برای آنست که میخواهم ببینم
عاقبت من زودتر به انتهای خوشبختی موعود می رسم یا تو
می خواهم ببینم این خوشبختی چه رنگیست
اما اگر من زودتر رسیدم
عهد کرده ام
اول نفسی تازه کنم
و آنگاه تا انتهای قصه برای همیشه تو را هل دهم
گویا ما هیچ وقت زیر یک سقف جا نمی شویم، یادت هست
پس از کلیسای من برو بیرون.....


posted by عروسک سنگ صبور at 9:15 AM

<< Home