عروسک سنگ صبور
Tuesday, July 10, 2012
وعده داده شده
انگار لحضات این روزهای من، عمر نیست که می گذرد،
لحظه های وعده داده شده به من است که به بهانه اش راضی به دنیا آمدن شدم...
شاید حق با توست، ما باید زودتر همدیگر راملاقات می کردیم!
every body needs to be on their own some times every body needs to be apart from the others every body needs to confess
تا ابد این روزهای من یک شب از زندگی دو دو تا چار تا پیاده روی چرا واقعن یواشکی دوستم داشته باش، آدماي دنيـــــــاي من، چشم... نیستی اما هستی warning! سکانس سوم کانفیوژن
1 Comments:
وعده ي ديدار/
بعضي وقتا همين چيزهايي يه كسايي كه وقتايي كه بعضي ها بيخودي و بي ارزش ميدونن، يه زندگي رو واسه يه نفر جوري تغيير ميده كه ممكنه از خود اون طرف هم جلو بزنه...
يه چيزي مثه من!
Post a Comment
<< Home