عروسک سنگ صبور

Sunday, October 31, 2004

سرگیجه دارم
شايدم به خاطر ترس همیشگیم از ارتفاع است
درست پشت یه پنجره قدی تو طبقه 13 وایستادم
دارم به آدمایی نگاه می کنم که به سرعت دارن می رن که به
خونه هاشون برسن
حالا خدا می دونه برای فرار از ترافیکه یا اینکه برای رسیدن به
سفره افطار
خدا می دونه الان که دارم اینا رو می نویسم چند میلیون آدم دارن دعا می کنن و
خدا رو صدا می کنن
خوش به حال خدا که در روز این همه مراجعه کننده داره
ما رو بگو که زود به خاطره هامونم رنگ فراموشی می زنیم
حیف روزای خوش
حیف وزای خوش
و چه زود یادمون می ره که یه روزی چقدر به یه چیزایی میل داشتیم
می گن چشم دريچه روحه اما چه چشم هایی که دروغ می گن اونم
چشم در چشم
می گن لب دریچه جسم آدمه
آدمای اولیه با دست کشیدن رو لبهای هم حسشونو به هم نشون می دادن
اما چه لبهایی که از سر شهوت خوب دروغگویی می شن
می گن دستا با لرزششون با سردی و گرمیشون
آدمو لو می دن
اما امان از دستایی که تو هر دستی یه جورن
Body langugeحالا اونایی که
اعتقاد دارن کجان تا ببینن که ادما تا اونجا رفتن که
بدناشونم مثل خودشون دروغگو شده

Learn to give, not to take:
Learn to serve, not to rule.
Bear All and do nothing:
Hear all and say nothing:
Give all and take nothing:
Serve all and be nothing.
Why fear when I am here?
Put all your Faith in me.
I shall Guide and Guard you.
Where there is Faith, there is Love
Where there is Love, there is Peace
Where there is Peace, there is Truth
Where there is Truth, there is Bliss
Where there is Bliss, there is GOD.


so dear God save us
posted by عروسک سنگ صبور at 4:57 PM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home