عروسک سنگ صبور
Thursday, June 09, 2005
آسمون همه جا همین رنگه
بعد از اینکه شب اومد و رفت
یه ستاره که از دار دنیا همون یه ستاره رو داشتم
کف دستات گذاشتم و گفتم
یادم تو را فراموش!
به خودم که اومدم دیدم که هم تو رفتی و هم اون ستاره مو از دست دادم
حالا هرچی بیشتر دنبال ستاره بی آسمونم می رم کمتر به دستای تو می رسم
انگاری جایی که توی دلم گذاشتی و هیچ چیزی پر نمی کنه حتی خودت!
اما دیشب که به خونه می رفتم
پشت شیشه یه مغازه یه تیکه کاغذ چسبیده بود
یک عدد ستاره پیدا شده صاحبش با دادن تنها یک نشانی بیاید و آنرا ببرد!
باور نمی شد
ترس همه وجودم رو گرفت
پاهام لرزیدن که برم و بپرسم ببینم ستاره منه یا نه
آخه باورم نمی شه که تو ستاره منو که همه چیزم تو دنیا بود و بهت دادم رو گم کرده باشی؟!!!
دیگه چه فایده ای هم داره حالا که دستای تو رو هم از دست دادم
چه فرق می کنه که یه آسمون هم بی ستاره باشه؟!!!
خودت که می بینی من به یه پنجره اطاقم قناعت کردم
گمون می کنم پشت پنجره اطاق هم می شه گریه کرد تا کسی نبینه
اینو اونایی که توی اطاقشون یه عرسک سنگ صبور دارن خوب می دونن
زندگی رو می شه ساده تر هم گرفت
اینو تنها ترا بهتر از هر کسی می دونن
می ترسم
از حضور کس دیگه ای که به طمع حتی یه نصفه ستاره ای بیاد
من اصلا از سایه تنهایی ام بر دیوار اطاق خودم هم می ترسم
گفته باشم حالا که سهم بیشتری از آسمون می خوای
حالا که دنبال آرامش آبی تری هستی
به هر کجای کوچ که می خوای برو
اما یادت باشه آسمون سفر همیشه خدا آبی نیست
گاهی وقتا حتی یه ابرک سفید کوچولو هم خورشید رو به لکنت می اندازه !
به هر کجا که دلت می خواد برو
آسمون همه جا همین رنگه
یه ستاره که از دار دنیا همون یه ستاره رو داشتم
کف دستات گذاشتم و گفتم
یادم تو را فراموش!
به خودم که اومدم دیدم که هم تو رفتی و هم اون ستاره مو از دست دادم
حالا هرچی بیشتر دنبال ستاره بی آسمونم می رم کمتر به دستای تو می رسم
انگاری جایی که توی دلم گذاشتی و هیچ چیزی پر نمی کنه حتی خودت!
اما دیشب که به خونه می رفتم
پشت شیشه یه مغازه یه تیکه کاغذ چسبیده بود
یک عدد ستاره پیدا شده صاحبش با دادن تنها یک نشانی بیاید و آنرا ببرد!
باور نمی شد
ترس همه وجودم رو گرفت
پاهام لرزیدن که برم و بپرسم ببینم ستاره منه یا نه
آخه باورم نمی شه که تو ستاره منو که همه چیزم تو دنیا بود و بهت دادم رو گم کرده باشی؟!!!
دیگه چه فایده ای هم داره حالا که دستای تو رو هم از دست دادم
چه فرق می کنه که یه آسمون هم بی ستاره باشه؟!!!
خودت که می بینی من به یه پنجره اطاقم قناعت کردم
گمون می کنم پشت پنجره اطاق هم می شه گریه کرد تا کسی نبینه
اینو اونایی که توی اطاقشون یه عرسک سنگ صبور دارن خوب می دونن
زندگی رو می شه ساده تر هم گرفت
اینو تنها ترا بهتر از هر کسی می دونن
می ترسم
از حضور کس دیگه ای که به طمع حتی یه نصفه ستاره ای بیاد
من اصلا از سایه تنهایی ام بر دیوار اطاق خودم هم می ترسم
گفته باشم حالا که سهم بیشتری از آسمون می خوای
حالا که دنبال آرامش آبی تری هستی
به هر کجای کوچ که می خوای برو
اما یادت باشه آسمون سفر همیشه خدا آبی نیست
گاهی وقتا حتی یه ابرک سفید کوچولو هم خورشید رو به لکنت می اندازه !
به هر کجا که دلت می خواد برو
آسمون همه جا همین رنگه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home