عروسک سنگ صبور
Wednesday, August 31, 2005
:(
صبح ناشتا رفته بودم آزمایشگاه
بارون رو از پشت شیشه آزمایشگاه نگاه می کردم و لذت می بردم
توی افکار خودم قل می خوردم که یه خانم مسن با لبخند بهم گفت
سهراب می گه زندگی یعنی آب تنی در حوضچه اکنون
روز قشنگیه نه؟!!
منم گفتم آره خیلی
خیلی وقت بود که دلم می خواست بارون بباره
خانمه باز لبخند زد و گفت
کاش حالا که داره می باره و غبار هوا رو می شوره
دل خیلی ها رو هم می شست
بعد بلند شد و رفت
توی فکر حرفهاش و پیدا کردن یه ربط منطقی بودم که
اپراتور آزمایشگاه گفت
طفلک زن به این خوبی سرطان داره
خیلی هم وخیمه
زیاد زنده نمی مونه
یوهو یاد حرفاش افتادم
زندگی یعنی آبتنی در حوضچه اکنون!!!!!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home