عروسک سنگ صبور
Saturday, September 26, 2009
درخت دوستی
تلنگر مهر اینبار محکمتر ازآن بود که در مخیله مان گنجد ، ریزش برگهای رنگی، غروب های دلگیر و خاکستری پاشیده شده روی تن شهرم ، همه از گذر عمر می گویند اما اینبار تن درخت دوستی مان سوگوار ریزش برگهایی است به نام دوست های قدیمی. تقویم رفاقت پر است از عکس های روزهای خوب و بد روزگار دوستی مان که قاب کردیم بر پهنه دل با یادداشت های روزهای تولد هر کداممان تا یادمان نرود. دست زندگی اینبار عجیب سلقمه ای به پهلومان زده است هیچ دیده ای رفیق؟؟؟؟
عجیب دلم گرفته خود پاییز یه ور دور شدن دوستام یه ور. هنوز خیلی نگذشته که علی محمد رفت استرالیا پشت بندش روزبه رو بدرقه تا مالزی تا اومدیم بجنبیم مژده گلمون رفت فرانسه تا اینبار به بدو بدو به آرزوهاش برسه. آریا هم که صباحی بیشتر نیست که رفت آمریکا. سارا مشغول بستن بار و بندیله که بره مجارستان و از همه غم انگیز تر خبر امروز بود که امیر گل سر سبدمون داره می ره انگلیس یعنی اونقدر دور که حالا حالاها نمی شه دیدش... عجب حکایتیه این زندگی مدام داره می چرخونت و هی از چیزایی که دوست داری دورت می کنه از دوستای قدیمی کسایی که باهاشون کلی خاطره داری بزرگ شدی باهاشون و هیچ وقت فکر نمی کنی یه روزی ازت دور شن.
هیچ نمی دانم تا کی می توانم با دوربینم عکس تو را برای روز مبادا ذخیره کنم؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home