عروسک سنگ صبور

Wednesday, September 07, 2005

اشتباه ساده


وااااااااای دیروز یه اتفاق واقعا خنده دار برام افتاد!
رفته بودم یه سر لوت و پوت تا بچه ها رو ببینم
یه سری به افشین بزنم
اما خیلی جالب بود
افشین که نبود
یه سری آدمهای جدید اومده بودن که منو نمی شناختن!
از اون جالبتر اینکه که به محض ورودم به اونجا
چشمم به یه سری عکس فوق العاده افتاد که روی دیوار زده بودن
عکس ها هم از یه آقایی به نام کسری
با زمینه سیاه و سفید از یه نانوایی بود
بعد پشت دخل چشمم به یه آقاهه افتاد
یه آقاهه که چندین سال پیش یه دوست گوگولی بود
اون کارگردانی می خوند و من نقاشی
یه منتقد بی نظیر بود با یه عالمه نظرات عجیب غریب اما منحصر به فرد
بعد من تغییر رشته دادم اونم به روان شناسی و یوهو هم زندگی روزمره
غرق زندگی ها مون شدیم و ندیدیم همو
از دیدنش ذوق زده شده بودم با کلی ذوق
شروع کردم به تند تند حرف زدن که چی کار می کنه
درس رو چی کار کرده
از این و از اون چه خبر
که اون دوست عزیز با یه لبخند بامزه اومد جلو و یواش
طوری که بقیه متوجه نشن
بهم گفت:ببخشید به جا نیاوردم
فکر کنم شما منو اشتباه گرفتید!!!!
برق از سه فازم پرید
باورم نمی شد
گفتم علی مگه خودت نیستی
اونم گفت نه من علی نیستم
باورم نمی شد همزادش بود
یا هرچی که بود فتوکپی برابر اصل بود!
بعد از کمی گپ زدن یادمون اومد که ما یه جای دیگه هم همدیگرو دیده بودیم و همین اشتباه رخ داده بود
آخه اون واقعا هزاد علی
به هرحال این آقا ایمان توی شهر کتاب کار می کرده که من یه بار دیگه هم بهش گفته بودم شبیه دوست منه
تازه قراره زدن یه بانک به طریقه هیجان انگیز برای در اومدن از یکنواختی رو هم با هم گذاشته بودیم!
اتفاق جالبی بود
اشتباه ساده من باعث آشنا شدن با ایمانی شد که یه عالمه از کتاب دوست مورد علاقه من چیز می دونه :)

posted by عروسک سنگ صبور at 9:43 AM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home