عروسک سنگ صبور

Tuesday, October 18, 2005

بازم همینطوری



این همه چشم دنبال چشمای من
اما چشمای من دنبال چشمای تو
تو بهم بگو
چشمای تو دنبال چشمای کیه؟!
بعد از یه طوفان عاطفی
بسته به خراشهای دلت
تا یه مدتی دنبال یه لاکی برای قایم شدن
شایدم ترس از اینکه پوستی که خراشیده شده از تماس با بقیه بدتر نشه
اما تا کی؟؟؟
مغز ما غذاش قنده و اکسیژن و عشق...
وقتی عشق خونت می آد پایین مغزه هی تو قفس تن به این در و اون در می زنه
به هرکی می رسه دمی از عشق می زنه
اما حیف اونی که ما می خواییمش ما رو نمی خواد
انگاری دست روی هرکی که می زاری
آدمهای رفته زندگیش یهو برمی گردن
راه رفتنش که مدتها بوده باز می شه
یا اتفاقات عجیب غریب
خودمم موندم
یعنی سهم ما از این دنیای خاکی یه آغوش قد خودمون نیست؟؟؟

posted by عروسک سنگ صبور at 3:01 PM

0 Comments:

Post a Comment

<< Home