عروسک سنگ صبور
Monday, December 28, 2009
از تبی به دخترو
از تبی به دخترو...
هوووی دخترو خانوم برات زیر کامنتات پیغام گذاشتم
توی پست های پایینی ام بر ات پیغام قرمز گذاشتم که ببینی
با جون خوب چرا به من توجه نمی کنی....
بمن می گی باهات تماس بگیرم اما هیچ آدرس ایمیل یا یه راه ارتباطی دیگه نمی زاری
شدی عین اینا که لای در وای می ایستن می گن بفرمایید ها... :D
اگر اینو دیدی لطفا برام یا یه آدرسی از خودت بزار یا اینکه یه جایی تو صفحه ات برام بزار که من برات ایمیل ام رو بزارم
نه اینکه فکر کنی من از اون روز تاحالا طحالم از فضولی سوراخ شده که چی کارم داشتی ها... فقط کنجکاوم یه کن ;)
حقیقت تلخ
چقدر سخت و دردناکه دونستن اینکه همه آدمها عوض می شن ، حتی دوستهای صمیمی ات...
و این حقیقتی است
Saturday, December 19, 2009
Love comes again
You gotta believe that
LOVE comes again
Saturday, December 12, 2009
جاده بی انتها
نهایی ام جاده است کفی و بی انتها
گه گداری ماشینی قراضه لک و لک کنان از جاده ام گذر می کند سر و صدایی راه می اندازد
و من مجذوب آن صدا با خود می اندیشم شاید این صدادر سرسرای سرم تا ابدیت بپیجد غافل از اینکه ماشین قراضه ها باید بروند....
Tuesday, December 01, 2009
به آرامی آغاز به مردن می کنی
به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن مي كنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.
به آرامي آغاز به مردن مي كنی
اگر برده ی عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی دارند،
و ضربان قلبت را تندتر مي كنند،
دوری كنی . .. .،
تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگي ات
ورای مصلحت انديشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
شادی را فراموش نكن!
"پابلو نرودا ،ترجمه از احمد شاملو