عروسک سنگ صبور
Saturday, April 30, 2005
یه کمکی اراجیف
خوابهای بی تعبیر رهایم نمی کنند
افکار پریشان تنهایم نمی زارند
بالاخره باید جایی حتی در ته این دنیا، باشد که در آن آرامش را به سیم و زر نفروشند؟!!! خدایا فکر کنم این روزها بدجوری سرت شلوغ است!مزاحمت نمی شوم
فقط خواستم سلامی کرده باشم
آخر گویا انقدر در سرگرمی یا سرگرمی های جدیدت غرقی
که دیگر ناله بیوه زنان ، یتیمان ، زنان و بی پناهان و حتی مردهای ضعیف را نمی بینی
پس مزاحمت نمی شوم
I know you will be right back!!!...
تردید
بدتر از اینکه در کنار یکی باشی و مطمئن باشی هرگز به اون نمی رسی
اینه که
در کنار یکی باشی و بدونی اونی که به تلفنش زنگ می زنه یکی دیگه است
از راه دور که چون حالا دوره تو هستی
در کنار یکی باشی و بدونی که اونم دچار یه تردید بزرگه
هیچ چیز قشنگتر از رسیدن به تردید یه نگاه بی تفاوت نیست
هست؟
بازم دچار تردیدم
Thursday, April 28, 2005
تفکر سنتی ما
من که بالاخره نفهمیدم خوب چرا ما ایرانی هایی که خون پدر و مادرهای ایرانی تو رگهامونه
و اعتقاده سنتی کاملا تومون ریشه داره
داریم ادای روشن فکری در می آریم و
می خواییم سعی کنیم که به دیگران ثابت کنیم که ما تغییر کردیم!!!
در حالیکه مردهای ایرانی همچنان با دوست دختر خودشون عروسی نمی کنن
و با دوست دختر دوستشون که بهشون دروغ می گه ازدواج می کنن!!!
(خوب مردهای ایرانی عاشق اینن که بهشون دروغ بگی و روراست نباشی دوست دختر بقیه هم اون دختر خوب معصوم است دیگه !!! )
و اما زنهای ایرانی هیچ وقت راه گول زدن و فتح مرداشونو یاد نمی گرن و به ظاهر دخترکان بزک کرده تسلیم می شن!!!
خوب چه کاریه چهره سنتی خودمون رو حفظ کنیم تا هرکسی هرجایی که حقی برای خودش قائل شد بتونه شمشیر بکشه.
Wednesday, April 27, 2005
همینطوری
عزیزم شاید اگر به جای اینکه دنبال شباهتها و تفاوتهامون باشیم
یا دنبال اینکه چه چیزی وجه تفاهم ماست
به فکر این باشیم که همدیگرو همین طوری که هستیم
درست همین طوری که هستیم
با تمام خوبی و بدی هامون
ضعف و قوت هامون
قبول کنیم
خیلی از مسائلمون حل می شه
اینطور فکر نمیکنی ؟!!!
Monday, April 25, 2005
:)
آدمی که اصول خودش رو وقتی که دلش یه چیزی و خیلی زیادمی خواد و دوست داره ، زیره پا می زاره چی بهش می گن؟!!!
خوب دوست دارم دیگه
دلم می خواد
دسته خودم نیست
چی کار کنم
این شعار اردیبهشتی هاست
I WANT IT
IT SHOULD BE MINE
Saturday, April 23, 2005
آغوشت
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
و من در وسعت آغوشت جایی دارم؟!
من در کرت بندی دلت کاشته شدم؟!
Wednesday, April 20, 2005
نمی دونم
من نمی دونم چرا همیشه دارم لذت لحضه الانم رو به سراب خیال فردایی که حتی در قاب آیینه خیالم نمی گنجه می فروشم!
من نمی دونم چرا به جای زندگی در حوضچه اکنون دارم خودم رو برای شنا در جریان تند حوادث فردا می آزارم!
من نمی دونم کی شطرنچ زندگی رو یاد می گیرم تا حتی وقتی که کیش و مات شدم هم از یک بازی هیجان انگیز لذت برده باشم!
I WANT IT
نون و پنیر و سبزی
من خیلی خیلی بیشتر از اینا می خواستم
خوب به من چه !
به من چه که تو بیشتر از این نمی خواستی!!!
Tuesday, April 19, 2005
I am a supper girle
super girles never cry
never never never
To Love Is To Die
Monday, April 18, 2005
خاک
شاید برای پناه بردن و فرار کردن
زیر زمین بهتر باشد!
می روم تا شاید کسی بیابم که سری به زیر خاک زده باشد و بداند
بداند که آیا در زیر خاک آرامش هست و من آسوده خواهم بود؟!
Sunday, April 17, 2005
???
تبسم خانم
وسیع باش ، و تنها ، و سر به زیر ، و سخت.
every body needs to be on their own sometimes
im too tired of myself
Tuesday, April 12, 2005
قطعه گمشده
بابا به خدا من قطعه گمشده ام رو همیشه پیدا می کنم
اما راستش فکر کنم عین همه خانمها که دچار اشکال در تشخیص فاصله یا بعد هستند(مثلا در پارک کردن ماشین) منم در تشخیص لبه قطعه ام گاهی دچار سوء تفاهم می شم!
کاش قطعه گمشده ام تو باشی
تو که مهربونیتو حتی نغمه ناجور هم با همون یه بار دیدنت دیده
تو که مهربونی اما مهربونیت با من یه طور دیگه است
با اینکه ازت می ترسم
می شه قطعه من تو باشی؟؟؟؟!
Monday, April 11, 2005
ای بابا
اون چیزی که همیشه سرم رو به باد داده، دهنم رو سرویس کرده زبون سرخ خودم بوده!
وای که این دهن خودمه که دهنم رو سرویس کرده
باید یواش یواش روزه حرف رو یاد بگیرم
قبل از اینکه وضع از اینی که هست بدتر شه
یه دوست روشنفکر روشنفکر روشنفکر روشنفکر روشنفکر....
بهم گفت که حتی روشنفکر ترین آدمها هم در یه سری موارد کاملا سنتی فکر می کن!
Sunday, April 10, 2005
شیشه
عشق از شیشه هم شفاف تره!
میگین نه!
خوب امتحان کنید.
وقتی که می خواین وارد کارزار عشق بشید انقدر شفافه که مثل یه شیشه کاملا تمیز دیده نمی شه و سر بیچارتون تق می خوره بهش
اما انقدر داغید که نمی فهمید!
اما این شیشه شفاف یه خاصیت خیلی جالب داره
اونم اینکه با تمام شفاف بودنش پشتش دیده نمی شه
یعنی نمی تونید حدس بزنید که کی پشت نقاب حریف نشسته
و همین اونو متمایز می کنه!
Wednesday, April 06, 2005
اجرای تازه از تنهای من
و این بار اجرایی جدید از تنهایی من!
دوروبرم از همیشه شلوغ تره
انگار برای فرار از اشتباهی که کردم بیشتر از همیشه پناه به دوستای قدیمی و گه گاهی هم بین اونا دوستای جدید بردم.
اما حیف!
که نه تنها این کار تنهایی من رو کمتر نکرد
بلکه یه حس پارانوئیدی احمقانه تنهایی هم بهم داد.
انگار همیشه توی این حلقه تنهایی هامون اسیریم حتی با وجود یه عالمه آدم در کنارمون
Tuesday, April 05, 2005
نگاهی ساده
بی خود نیست که می گن باید مواظب نگاه بود!!!!!!!!
یه نگاه ساده
یه حس تازه
می سازه از آدم یه عاشق دلداده
یا شایدم یه دیو بی غواره!
شاید بیشتر از چند ساله که می شناسمش
شاید خیلی روزا نگاهش کردم
اما اون یه نگاه؟!
عروسک جون فدات شم
هم خسته ام هم بی حوصله
دیگه نه عشق می خوام و نه تنش
عروسک جون چطور می شه که یه حس زیر پوستی تازه حتی توی دوران نقاهت می آد و عشق قبلی و ویرون می کنه!
انقدر که حتی یادش هم نمی افتی
کی میگه
کی میگه
کی میگه
کی میگه
کی میگه
کی میگه
کی میگه
کی میگه
.
.
.
.
.
که فقط و فقط یه بار می شه عاشق شد؟!
عاشق زن ، عاشق مرد؟!
عشق یعنی پویش ناب دائمی
و پیوسته خواهان نو کردن و نو شدن است
سراغ خسته دلان نمی آید
بارها و بارها می شه عاشق شد
اما هر عشق اتفاقی تازه است
مستقل از عشق قبلی با خواص خاص خود
عشق را باآغوش باز به دلهایمان راه دهیم
یادمان باشد عشق یک کلیشه نیست
و اگر یک بار آنرا تجربه کردید به انتهای آن نرسیده اید!
Monday, April 04, 2005
i need youre sholders
Sunday, April 03, 2005
خوش سفری بود
معاشران گره از زلف یار باز کنید شبی خوش است بدین وصله اش دراز کنید
حضور و خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد به خوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد گر اعتماد بر الطاف کار ساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است چو یار ناز نماید ، شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است که از مصاحبت ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق برو نمرده به فتوای من نماز کنید
و گر طلب کند انعامی از شما
حوالتش به لب یار دل نواز کنید
سفر خوبی بود
در حقیقیت عالی بوووووووووووووووووووووووددددددددددددددد
باز هم یه بار دیگه بهم ثابت شد که آدمها توی شرایط خودشونو خوب نشون میدن
واقعا راسته که باید در سفر شناخت!
وقتی توی یه سفر چند روزه اتفاقات کاملا با اون چیزی که پیش بینی شده بود فرق داره و هزار جور اتفاق می افته پس چه بهتر که در لحضه زندگی کنیم که کسی نمی دونه که وقتی یه سیب از درختی می افته چند تا چرخ می خوره تا به زمین برسه!