عروسک سنگ صبور
Wednesday, June 30, 2010
خلافی
اگه خواستی زن بگیری حواست باشه اول خلافی شو بگیری ببنی از پسش بر می آی یا نه! تبصره و قیمت هاش هم معلوم و مشخصه:
لاک
رژلب
سولاریوم
رنگ مو
......
Tuesday, June 22, 2010
بسه
تمام بهار را بر سر جنازه پوسیده رفاقت های قدیم، سوگواری کردم و اینک زمان آنست که به تابستان خوش آمد گویم
سلام تابستان یاد آشنایی هایمان بخیر
Saturday, June 19, 2010
قطعه ای از زندگی
لیوانش دستش بود و داشت مزه مزه اش می کرد، سنگینی نگاهش اجازه نمی داد از بودن توی جمع لذت ببرم. مدام تحت نظرم داشت انگار نمی خواست حتی یک ثانیه رو هم از دست بده، کلافه شده بودم. دوست داشتم فرار کنم اما انگار هرجا که می رفتم درست پشت سرم بود. گاهی هم روبروم قرار می گرفت. یواش یواش ترس برم داشت چرا دست از سرم برنمی داره؟؟؟ بلاخره صبرش تموم شد خودشو یک گوشه خلوت بهم رسوند یه لبخند مصنوعی تحویلم داد.
-سلام
-سلام
اصلا عوض نشدی!
مگه باید عوض شم؟؟؟
نه اما همه عوض می شن
من عین همه نیستم همیشه خواستم که نباشم
اصلا عوض نشدی هنوزم لجبازی، می دونی همیشه به این فکر می کنم که اگه اسمت تبسم نبود چه اسمی بهت می اومد؟! اما این اسم فقط ماله توئه، واسه اون چشای پرروت، واسه اون گونه هات که وقیحانه زدن بیرون و واسه یه حسی که فقط ماله توئه...
هیچ عوض نشدی، هنوزم همون حس قدیمی رو بهم می دی، چشمهایی که حرف می زنن خنده هایی که از ته دلن رقصیدنی که رهاست... خیلی زندگی کردی...
یه چیزی بهم می گه سرنوشتمون یه جایی توی یک زندگی شاید قبلی یا بعدی بهم گره خورده!
می ره...
پشتم لرزید...
Tuesday, June 15, 2010
فالگیر
به جای اینکه بری 15 تومن بدی به یک فالگیر مسخره که راجبه دوست پسرت بهت بگه یا هر کس دیگه ای، اگه با این 15 تومن با دوست پسرت یا هر کس دیگه ای بری کافی شاپ نتیجه بهتری می گیری!!! اشاره مستقیم به شخص خاص
Wednesday, June 09, 2010
قدغن
هم آغوشی بوسه های کشدار و داغ آفتاب با پوست تن،
هرم نفس های آتشین خورشید به دور تن داغ،
لذت رنگین شدن با رنگینک خورشید،
قدغن
Tuesday, June 08, 2010
دوباره
دوستی دوباره با اونایی که به آدم به هر نوعی خیانت می کنن، درست مثل اینه که چیزی رو که بالا آوردی رو باز بخوریش یا اینکه تف خودت رو بلیسی!!!
Monday, June 07, 2010
چه می دونی
آخر هفته که هیچ برنامه ای نداری و
فکر می کنی هیچ برنامه ای هم پیش نمی آد
لااقل موهای وزوزیت رو صاف کن، ناخن هات رو لاک بزن
چه می دونی
شاید یهو یه برنامه ی مفرحی پیش اومد
یک نیو فیسی رو ملاقات کردی!
Sunday, June 06, 2010
یه گپ کوچولو
داشتم با کیمیا گپ می زدم، اون بهم گفت که: من آدمی هستم که با گذشته زندگی می کنم و به گذشته خیلی وابسته ام خیلی طول می کشه تا من بتونم به چیزهاو آدم های جدید عادت کنم!
خوب که فکر می کنم می بینم اکثر آدم هایی که من می شناسم اینجورین.
همه یه جورایی به گذشته چسبیدن و حتی نمی خوان لذت چیزهای جدید رو امتحان کنن
همه مدام در حال چس ناله اند و به این فکر می کنن که چقدر قدیم ها بهتر بوده
Wednesday, June 02, 2010
Some where in life
اتفاقی به این پست قدیمی ام برخوردم، دیدم چقدر با حال این روزای من یکیه:
تبسم كجايي؟
حوالي زندگي ولنگار پرسه مي زنم
از سايه ام مي گريزم تا مبادا او نيز آسيبم رساند
پوستم از هجوم غريبه و آشنا ترك برداشته
مرهم لازم نيست پوستم زيادي كلفت شده
ديگر گوشم از نصيحت خسته است
نصيحت دردي دوا نمي كند
تنها شايد تنهايي برزگ رخت خستگي را از تنم بدر كند
زمان همه چيز را مي شويد
شايد خستگي مرا نيز...
Tuesday, June 01, 2010
سوخت
وقتی او می سوخت
وقتی او سوخت
وقتی سوخت
وقتی سوخته یادگاری گذاشت بر او
وقتی داغ سوخته بر او چون داغی نقش بست
حتی باران هم جایش را پاک نکرد...
سوخت