عروسک سنگ صبور
Tuesday, March 27, 2012
پرت شدم به گذشته ها
فاصله آدما از هم گاهی فقط به اندازه دراز کردن دستا شون برای گرفتن دست هم ، یه متاسفم ساده، یه دلم برات تنگ شده یا حتی اندازه یه تماس تلفنی ه...امامن این روزا به عمد دست روی دست گذاشتم برای ساختن فاصله
یه آدمایی، یه دوستی هایی هستن که تو مسیر زندگی به تو بر می خورن، به هزار و یک دلیل وقتی به خلوتت راهشون دادی و شدن جزئی از زندگیت، به هزار و یک دلیل اخلاقی و غیر اخلاقی هم یه روز می رن، اما قصه هیچ وقت تمام نمی شه... انگار یه نخ نامریی بین قلب توو اون آدما کشیده شده که اون آدمها رو برات مهم می کنه حتی وقتی که واقعن نیستن!!! پرت شدم به گذشته ها
Monday, March 12, 2012
کمی صبر کن
.
.
.
اینبار من را با همه خستگی هایم، با همه زخم هایم ببین!
خودت خواستی!
هاگ لازم
در گلوی من
ابر ِ کوچکی ست
میشود مرا بغل کنی؟
قول میدهم
گریه
کم کند...
-مژگان عباسلو
Sunday, March 11, 2012
وقتی رابطهتان برای طرفتان بازیست...
- می آی با هم بازی کنیم
- هان؟!
- همبازی شیم
- باشه!
- بازی با قوانین منه ها
- هان؟! باشه
- اِ ... ببین به نظرم ما فاصله طبقاتی داریم!
- بی خیال بیا بازی کنیم بازیش خوبه
- اِ ... ببین به نظرم ما تو همه چی با هم فرق داریم من با مارمولک بازی می کنم تو با شاپرک
- بی خیال بیا بازی کنیم بازیش باحاله
- اِ ... ببین به نظرم تو رفتارات تو چارچوب قوانین من نیستا
- هان؟! نه بازیش خوبه دوس دارم
- اِ ... ببین اصن می دونی چیه تو زیاد همبازی داری من نمی خوام باهات بازی کنم
- :
- آخیش بالاخره بازی همونجوری شد که من می خواستم
-:(
Saturday, March 10, 2012
خطر ریزش اشک
قبل از بهار باید سرتاسر جاده احساسم و راههای منتهی به دلم را پر از تابلوهای راهنما کنم، روی هر تابلوی راهنما باید بنویسم: آهسته، به خاطرات او نزدیک می شود. خطر ریزش اشک!
Wednesday, March 07, 2012
نادر ابراهیمی - بار دیگر شهری که دوست می داشتم
می دانی ؟
وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد
محبت خراب می شود
محبت ویران می شود
محبت هیچ می شود
باور کن
یا برو
یا
بمان
اما اگر
رفتی ...
هیچ وقت برنگرد.
هیچ وقت .